الینا الینا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

نفس مامان

واکسن دوماهگی

25 دی 1391 سلام الینای عزیزم دیروز با بابایی بردیمتون مرکز بهداشت واسه واکسن دو ماهگی . مامان جون من از روزی که دنیا اومدی نگرانه این واکسنت بودم آخه شنیده بودم خیلی دردناک و وحشتناکه . شما و بابایی رفتین تویه اتاق و من بیرون موندم اخه دلم نمیومدم ببینم دخملم و آمپول میزنن . وقتی پرستار اولین آمپول و زد شما چنان جیغی کشیدی که دلم تیکه تیکه شد و زدم زیره گریه رفتم تویه اتاق قربونت بشم زودی ساکت شدی دوباره اومدم بیرون دومین آمپول و که زدن تو پات دیگه خیلی  خیلی گریه کردی و منم باهات گریه میکردم فدات بشم که خیلی درد کشیدی عزیزم تا تویه ماشین همین جوری جیغ میزدی و گریه میکردی تا شیشه شیر و دهنت گذاشتم شروع کردی به خوردن و ب...
25 دی 1391

دو ماهگی الینا جونم

22 دی 1391 سلام به فرشته کوچولوی مامان دو ماهگیت مبارکککککککککککککککک الینای نازم امروز 2 ماهه شدی الهی مامان فدات بشه که خانم شدی واسه خودت . وای عزیزم چه قدر زود گذشت روزها و شما شدی 2 ماهه .ماشالله روز به روز بزرگ تر و خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشی الهی مامان دورت بگرده . 2 روز پیش مامانی برگشت خونه خودشون خیلی دلم گرفت  اخه این چهار ماه یعنی دو ماه قبل از این که  شما به دنیا بیای من رفتم خونه مامانی و تا 47 روزگی شما اونجا موندم و بعدشم مامانی جون باهامون اومد اینجا و مراقبه من و شما بود من خیلی بهش وابسته شده بودم و حسابی تو زحمت انداختمش. از مامانه مهربونم خیلی ممنونم که هیچ وقت تنهام نزاشت و تویه ...
22 دی 1391

گوشواره

١٥ دی ١٣٩١ سلام به دخمله ناز و باز یگوش مامان الینا جونم , من و بابایی وقتی شما ٤٦ روزتون بود بردیمتون مطبه دکتر واسه سوراخ کردن گوش. تویه راه خیلی نگران بودم و همش استرس داشتم اصلا تصوره اون لحظه که باید درد میکشیدی خیلی برام سخت بود  من نتونستم دوام بیارم از اتاق اومدم بیرون وقتی صدای جیغ زدنت و گریه کردنت اومد دلم کباب شد و پا به پات گریه کردم خیلی اذیت شدی  فدای اون اشکات بشم . مامان جون من و ببخش که اذیت شدی . بعد از این که گوشاتو و سوراخ کردیم با بابایی رفتیم اسباب بازی فروشی و واست یه عروسک خردیدم که الان عاشقشی و همش دوست دارری باهاش بازی کنی قربونت برم . وقتی ٤٧ روزه بودی با مامانی ...
15 دی 1391

45 روزگی الینا جیگر

6 دی 1391 سلام به دخمله یک و ماه و نیمه خودمممممممممممم الهی مامان فدات بشه که واسه خودت خانمی شدی  باورم نمیشه چه قدر زود گذشت و شما شدی یک ماهه و نیمه . قربونه اون خنده های خوشگلت برم  من خیلی ناز میخندی گلم . دیروز که 44 روزت بود با خاله ریحانه رفتیم مرکز بهداشت واسه قد و وزن شما فرشته خانوم . الهی دورت بگردم مامان جون ماشاالله وزنت شده بود 4 کیلو و 600 گرم قد خانوم خوشگلمم شده 53 سانت خدا رو شکر همه چیز خوب بود خانوم خانوما . الینا جونم من و بابایی مامان جون و شما قراره جمعه بریم خونه خودمون. دخملم هنوز اتاق خواب شو و وسیله هاشو ندیده میخوایم بریم خونمون که دختری تویه اتاقه خودش با اسباب بازی هاش بازی کنه . ...
6 دی 1391

اولین شب یلدا

1 دی 1391 سلام به الینا نفسه مامان دختره عزیزم فرشته ی دوست داشتنی امسال اولین یلدایی بود که پیشه ما بودی و خیلی خیلی بیشتر از همه ی سالها به هممون خوش گذشت و این همش به خاطره بودنه الینای جیگرم بود انشالله سالیانه سال در کناره هم بهترین روزها رو بگذرونیم عزیزم . امسال شبه یلدا خونه ی آقا جون دوره همی جمع بودیم بابا محسن هم آمد و با بودنه شما خانوم خانوما جشنمون کامل شد . الهی قربونت بشم که خیلی خوش اخلاق و صبوری و همش رویه لبات خنده نقش میبنده عزیزم خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی هر چی نگات میکنم بازم کمه از  بودنه با دخترم هرگز سیر نمیشم و همش دوست دارم نگات کنم خیلی مظلومانه تو چشمای من ذل میزنی و من اشک تویه...
1 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد